شهر محلی است که از اجتماع ما انسان ها قوام میابد. می توان به خود شهر نیز مانند یک موجود زنده نگریست. شهر تنفس می کند. رشد می کند. با دیگر شهرها ارتباط برقرار می کند. دارای نوعی ساختار و اسکلت درونی است. و مانند بدن ما، از بخش های گوناگونی با وظایف مشخص شکل گرفته است. حتی در زمان های بسیار طولانی، قابلیت تغییر مکان نیز برای آن متصور است.
ما به زندگی در شهرها خو گرفته ایم. با بخش ها و قسمت های مختلف آن آشنایی داریم. در این نوشته بنده می خواهم از این تمثیل آشنا برای یک موجود زنده بسیار کوچک استفاده کنم. موجودی بسیار کوچکتر از قطر یک مو! موجود زنده ای که تمامی ما از آن ساخته شده ایم. بله! بدن ما و تمامی موجودات زنده چند سلولی مانند حیوانات و گیاهان از تعداد بیشماری سلول تشکیل شده است. سلول سنگ بنای ساختمان حیات است. قطر یک سلول بدن ما در حدود 10 میکرومتر است در حدود یک صدم قطر موی سرمان! این موجود با تمامی کوچکی زنده است. بلکه بهتر است بگوییم زندگی ما زندگی سلول هایمان است! چنان که زندگی شهر به وجود شهروندانش وابسته است.
این موجود بسیار کوچک که حیات ما به آن وابسته است، و به آجر ساختمان حیات مشهور است، موجودی بسیار پیچیده است و خود از بخش های گوناگونی ساخته شده است. بسیاری از دانشمندان رشته های گوناگونی چون زیست شناسی، فیزیک، شیمی، کامپیوتر و ریاضی در تلاش برای کشف و شناخت پیچیدگی های آن هستند.